کد مطلب:88628 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

نشانه های افراد غافل











در مكتب لقمان زانو می زنیم تا علامت غافلان را ببینیم:

امام صادق (ع) فرمودند لقمان به فرزندش گفت: «یا بنی لكل شی ء علامه

[صفحه 274]

یعرف بها و یشهد علیها... و للغافل ثلاث علامات: اللهو و السهو و النسیان»، ای فرزندم برای هر چیز نشانه ای است كه با آن شناخته می شود و شهادت بر آن داده می شود... و برای غافل سه نشانه است مشغول شدن به كارهای بی ارزش، و اشتباه و خطاكردن و فراموشی.[1].

در سوره ی انبیاء، آیات 1 و 2 و 3، اشاره ای به علامت غافل شده است، آنجا كه می فرماید: «اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون- ما یاتیهم من ذكر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون- لاهیه قلوبهم...»، حساب مردم نزدیك شد و آنها در بی خبری اعراض كننده هستند- هیچ پندی جدید از طرف پروردگارشان نیامد، مگر این كه شنیدند و بازی كردند- قلبهای آنها لهو و مشغول به كارهای بی ارزش بود.

مرحوم علامه طباطبائی مفسر بزرگ قرآن در ذیل این آیات می فرماید: «غافل بودن آنها برای این بود كه تعلق به دنیا پیدا كرده و به بهره بردن از آن مشغول بودند، و قلوب آنها از دوستی و حب دنیا پر شده بود به طوری كه جائی برای یاد حساب قیامت نبود كه متاثر از آن شوند، حتی اگر تذكر به آنها داده می شد متذكر نمی شدند و این همان غفلت است، زیرا امری چنانكه اگر از اصل تصور نشود مورد غفلت قرار می گیرد، اگر آن طور كه باید تصور شود نیز تصور نشود، و حق تصور آن اداء نشود به طوری كه تاثیر در نفس گذارد، مورد غفلت قرار می گیرد، (پس نه اینكه حساب روز قیامت به طور كلی در اندیشه آنها نبود، و غافل محض بودند، بلكه چه بسا تصور هم كرده بودند، اما آنطور كه باید و شاید به آن نمی پرداختند، كه متاثر شوند، و لذا این هم خود غفلتی است![2].

سپس آیه دوم را به عنوان تعلیل آیه اول می گیرند، كه غفلت علت بازی و

[صفحه 275]

كارهای بیهوده آنهاست، اگر در غفلت نبودند به بازی و كارهای بیهوده در وقت شنیدن ذكر و پند كتابهای آسمانی كه یكی بعد از دیگری می آمد نمی پرداختند، پندی كه آنها را بر امر مهم و آنچه واجب است آمادگی می داد، پس لعب و لهو از علامات اهل غفلت است كه می شود آنها را با این علامات شناخت. مرحوم علامه «لعب» را به كار منظم كه غایتی برای آن نیست، تعریف می كنند مانند بازی بچه ها (گاهی بسیار دقیق خانه ای گلین می سازد، ولی غرض عقلائی بر آن مترتب نبوده و خراب می كند) و «لهو» را به مشغول شدن به كاری كه انسان را از امر مهمش باز می دارد تعریف می كنند، و می فرمایند: به همین جهت به آلات طرب و لهو و موسیقی، «لهو» گویند چون انسان را از امور مهم و پر فائده باز می دارد، و در آخر اشاره می كنند، «لهو» عمل قلب است یعنی اشتغال قلبی به امری كه باز دارنده از امور مهم است و لذا در آیه فرمود «لا هیه قلوبهم»[3].


صفحه 274، 275.








    1. میزان الحكمه، جلد 7، صفحه 266.
    2. تفسیر المیزان، جلد 14، صفحات 247- 246.
    3. تفسیر المیزان، جلد 14، صفحات 247- 246.